مکالمه انگلیسی – همسایه
در این درس مکالمات روزمره انگلیسی درباره همسایه را یاد می گیرید.
– ببخشید، آقای کلمن؟ میتونم برای اون کیسه ها کمکتون کنم؟ به نظر خیلی سنگین میان. – اوه، ممنونم برایان. نهایت لطف شماست. اگه میتونی این یکی را بردار … بیشترین وسایل سنگین توی اونه. از پس بقیه اینها بر میام. – حتما، مشکلی نیست. تعجب میکنم که چرا اینها را ندادید براتون بیارن. (تحویل ندادن) – معمولا این کارو میکنم، اما راننده سوپرمارکت امروز مرخصی بود. واقعا از کمکت ممنونم. بالا بردن این کیسه ها از اون همه پله برای سن من دشوار خواهد بود. – باعث افتخارم است. | A: Excuse me, Mrs. Coleman? Can I help you with those bags? They look pretty heavy. B: Oh, thank you Brian. That’s very kind of you. If you could take this one… It has most of the heavy stuff. I can manage with this other one. A: Sure, no problem. I’m surprised you didn’t just have these delivered. B: Normally I do, but the driver for the supermarket was off today. I really appreciate the help. Carrying these bags up all those stairs would be hard at my age. A: My pleasure. |
– اوه، سلام سیندی. موزیکم خیلی بلند بود؟ میتونم کمش کنم. – اوه، نه. مشکلی نیست. فقط اومدم پیشت تا بپرسم (آیا)تو یک چکش داری که قرض بگیرم. – یک چکش؟ -آره، برادرم این نقاشی زیبا را برای تولدم برام آورد و میخواماون را به دیوارم آویزون کنم. – امروز تولدته؟ – آ، در واقع دیروز بود. – خب، به هر حال تولدت مبارک. اجازه بده برم تا برات اون چکش را بیارم. – ممنون | A: Oh, Hi Cindy. Was my music too loud? I can turn it down. B: Oh, no. It’s fine. I just came over to ask if you have a hammer that I can borrow. A: A hammer? B: Yeah, my brother got me this beautiful painting for my birthday, and I want to hang it on my wall. A: It’s your birthday today? B: Uh, yesterday actually. A: Well, happy birthday anyway. Let me go get you that hammer. B: Thanks. |
– سلام؟ – سلام؟ آقای چوی؟ – بله؟ – کایل رادرفورد هستم از پایین خیابان. آیا شما احیانا امشب یه مهمونی دارید؟ – بله، راستش دارم. – متوجهم. خب، بعضی از مهمون های شما جلوی خونه ام پارک کردند و ماشین شان در واقع راهم را بسته اند. باید برم مرکز شهر، اما نمیتونم ماشینم را بیرون بیارم. – خیلی متأسفم همین الان ازشون میخوام تا ماشین شان را جابجا کنند. – متشکرم. | A: Hello? B: Hello? Mrs. Choi? A: Yes? B: This is Kyle Rutherford from down the street. Are you by any chance having a party this evening? A: Yes, I am actually. B: I see. Well, some of your guests have parked in front of my house and their cars are actually blocking my driveway. I need to go downtown, but I can’t get my car out. A: I’m so sorry I’ll ask them to move their cars right away. B: Thank you. |
– معذرت میخوام. سلام. اسم من جک هست. – سلام جک. ماریسا هستم. – از ملاقات با شما خوشبختم. پس به نظر میرسه قراره همسایه بشیم، ها؟ – بله، اینطور فکر میکنم. – داری به تنهایی اسباب کشی میکنی؟ – برادرم قراره کمکم کنه. اما مطمئن نیستم کجاست. چندباری بهش زنگ زدم، اما جوابی نگرفتم. – خب، اگه دوست داشته باشی، میتونم کمکت کنم تا اون برسه اینجا. – اوه، نمیتونم از شما بخوام که اینکارو بکنید. ما تازه آشنا شدیم. – مشکلی نداره، واقعا. جدای اینها(تازه)، همسایه ها به چه دردی میخورند؟ (برای چی هستند؟)
| A: Excuse me. Hi. My name’s Jack. B: Hi Jack. I’m Marissa. A: Nice to meet you. So it looks like we’re going to be neighbors, huh? B: Yeah, I guess so. A: Are you moving in all by yourself? B: My brother is supposed to be helping me. But I’m not sure where he is. I’ve called him a couple of times, but I haven’t gotten an answer. A: Well, if you’d like, I can help you until he gets here. B: Oh, I couldn’t ask you to do that. We just met. A: It’s no problem, really. After all, what are neighbors for? |
– بله؟ – آ، سلام. آقای ویتمور، درسته؟ من هیلاری ویلسون هستم. من دو تا واحد (در آپارتمان) پایین تر زندگی میکنم. چندباری توی راهرو از کنار هم رد شدیم. – اوه بله، البته. سلام. – میدونم که ما خیلی خوب همدیگر را نمیشناسیم، اما من و همسرم (شوهرم) داریم برای سالگردمون به یک سفر میریم … به هرحال، میخواستیم بدونیم که آیا شما میتونید نامه هامون را وقتی رفتیم بردارید. – آ، حتما. فکر کنم بتونم. چند وقت نیستید؟ – برای دو هفته که از سه شنبه آینده شروع میشه. – باشه. خب، فقط قبل از رفتن کلید صندوق پستون را برام بگذارید. – عالیه. خیلی ممنونم. | A: Yes? B: Uh, Hi. It’s Mr. Whittemore, right? I’m Hillary Wilson. I live two doors down. We’ve passed each other a few times in the hallway. A: Oh yes, of course. Hello. B: I know we don’t know each other very well, but my husband and I are going on a trip for our anniversary… anyway, we were wondering if you could pick up our mail while we’re gone. A: Uh, sure. I guess. How long will you be away? B: For two weeks starting next Tuesday. A: OK. Well, just leave me your mailbox key before you leave. B: Great. Thanks so much. |
– سلام، دایان. صبح به خیر – سلام، کن. یکی دو دقیقه وقت داری؟ – حتما. چه خبر؟ – یادت میاد حدود دو هفته پیش، اومدی تا برای مهمونی کاسه پیاله ما را قرض بگیری؟ – اوه، خدای من! هنوز اون را برنگردوندم. – درسته. – خیلی متأسفم. امشب برات میارمش. – عالیه. حالا که داری این کار را میکنی، یادت میاد که هنوز جعبه ابزار رایان هم دستته؟ – درسته. اون را هم میارم. – ما با قرض دادن چیزها به شما مشکلی نداریم، اما خوب میشه که اونها رو برگردونید. | A: Hey, Diane. Good morning. B: Hi, Ken. Do you have a minute or two? A: Sure. What’s up? B: Do you remember about two weeks ago you came over to borrow our punch bowl for your party? A: Oh my gosh! I still haven’t returned it. B: Right. A: I’m so sorry. I’ll bring it over this evening. B: Great. While you’re at it, do you remember that you still also have Ryan’s tool set? A: That’s right. I’ll bring that by, too. B: We don’t mind lending you things, but it would be nice to get them back. |
بازدیدها: 363